مارکوس، دوست عزیز، من فرشته لتیل هستم. وقتی یک روح به بازوهای خداوند برمیگردد؛ هنگامی که یک روح تبدیل میشود؛ در آسمان میان ما، فرشتگان، چنین جشن بزرگی است که نور هزار خورشید هم نمی�برند تا پای نوری که با آن از شادی و رضایت برای این تحول روشنیم. وقتی یک روح خود را کاملاً به مریم مقدس تقدیس کند، شادمانی چنان بزرگ است که مناجاتهایی میخوانیم که اگر از مشمع ساخته شده بودیم، ذوب میشدیم. هنگامی که یک روح خود را کاملاً به مادر مقدسه سپرد تا در پاکدامی، عشق و اطاعت تمام عمرش خدمت او کند؛ میان ما فرشتگان آسمان شادمانی چنان بزرگ است که اگر همهمان تبدیل به لبههای آتش شدیم، با گرمایی که میفرستیم دنیا را ذوب خواهید کرد. شادیمان هنگامی که یک روح خود را تقدیس کرده و کاملاً به مادر مقدسه سپردهاست؛ خودش را ترک کرده و ارادهاش! وقتی چنین روحهای تماماً خود را به او سپرد، جبران هزاران نفری است که «نه» میگویند به مادر مقدس و مقاومت میکنند تا زندگیشان کاملاً برایش نباشد. هنگامی که ما فرشتگان با چنین روح مبارک و مبارکه مواجه میشویم؛ شادمانیمان چنان بزرگ است که فورا بر او بارکت میریزیم. ما، فرشتگان خداوند روزانه شبانه روی زمین قدم میگذاریم؛ به در دلها ناخن میکوبیم؛ تلاش داریم تا الهامهای خوب و مقدس را به انسانان بدهیم؛ دعوت میکنیم از طریق رویدادها و حرکتهایی درونیشان که قلبشان باز کنند؛ پیامها را بپذیرند، اطاعتشان کنند و با تمام دلی خود به آنها وابسته شوند تا نجات یابند. روزانه بسیاری روحهای شیطانی را دوری میکشیم که آنان را تشویق میکنند شک کند، از پیغامهای مریم مقدس ناطاعت کرده و مقاومت کنند در برابر ارادهاش و ترک او نباشد. روحهای که آماد است الهاممان را بپذیرد؛ مشورتمان را؛ الهامات خوب ما را و با ما بر راه پاکدامی، اطاعت از خداوند و مادرش و وفاداری به آنها پیش رود. صلح، مارکوس. عزیز فرشتگان، سلامت تو را میدهم. بیایید که در بازوهایم بگیرم تا احساس کنی چهقدر ما فرشتگان تو را دوست داریم و از تو خواستار هستیم. صلح. عزیز فرشتگان، آرام باشی.